نگاهی کوتاه به ذات و ماهیت انسان، ما را بدان رهنمون میسازد که انسان، سه حیطه شناختی، احساسی و رفتاری دارد. و او با کمک گرفتن از حیطه اندیشهای و شناختی خود میکوشد نسبت به امور هستی و ارتباط بخشیها شناخت پیدا کند. بعد از شناخت، و تغییر نگرش ذهنی، نسبت به آن امور، احساس پیدا میکند و انگیزه او برانگیخته میشود و در مرحله بعد، این محبت که برخاسته از احساس اوست، انسان را به حرکت و تغییر در رفتار، وادار میکند. از این رو برای تسلط بر فرهنگها، اندیشهها و جریانها، مهمترین راه، نفوذ به حیطه شناختی انسانهاست. وقتی بتوانیم اندیشه را عوض کنیم، در حقیقت، توانستهایم احساس و سپس رفتار آدمی را تغییر دهیم.
از دهه 1960میلادی که جنبش تقابل فرهنگی جوانان، در آمریکا رخ داد، در واقع، این کار، اولین روزنه نفوذ به حیطه شناختی انسانهای آن منطقه بود که طی آن، قلمرو دین و دینداری، آموزهها، اعمال و عقاید دینی، به ویژه دین مسیحی حاکم بر آن جامعه، با چالشهای جدی و انکار ناپذیر روبرو شد. بر اساس این تغییر نگرش، محیطی در غرب پدید آمد که بعدها برخی از نویسندگان، از آن با عنوان «محیط زاد و ولد فرقهای» یاد کردهاند.
مدرنیته و رهآوردهای آن، از جمله عقلانیت، حقوق بشر و آزادیهای لحاظ شده در آن، اقتصاد بازار، فرهنگ سکولار (مادیگرایی)، دموکراسی (آزادی خواهی) و کثرتگرایی بستر مناسبی برای ظهور، رشد و افول رویکردهای جدید دینی بوده است.
در عصر پسامدرنیته، انسان، در پی سایبانی مقدس است که از گرمای سوزان کویر بیاعتمادی به سنتهای پیشین و دربهدری ناشی از نبودن اعتقاد قطعی، به زیر سایه آن، پناه ببرد و دین، همان سایبان است. اما کدام دین؟ دین، اعتقاد است، اما اعتقادی که «تعلق» به همراه ندارد و گاه تعلقیست که «اعتقاد»، در آن نیست.
در حیطه شناختی و اندیشهای انسان، برای کسب معرفت، سه دیدگاه کلان وجود دارد: الف) دیدگاه مبتنی بر عقل بشر، مشاهدات و استدلالهای او که به دیدگاه فلسفی عقلی و تحقیق علمی معروف است؛ ب) دیدگاه مبتنی بر حجیت و اعتبار وحی آسمانی و الهی که صرفاً به تعالی خود بشر میانجامد و به دیدگاه ادیان نهادینه و الهیات نظری، شهرت دارد؛ ج) دیدگاه متکی بر تجربههای معنوی و روحانی شخصی و یا شهود درونی.
بر اساس این سه دیدگاه، انسان امروزی که به لحاظ عمل و اندیشه، از دین و سنت، جدا افتاده و جویای معنویت و عرفان است، سه راه، پیشروی خود میبیند:
الف) دستهای به سوی نهادهای دینی محافظهکار میروند که با تمام غفلتهای عقلانی و اجتماعی موجود در آنها اما هیچگاه اجازه نداده و نمیدهند که دیدگاههای مختلف، به درون جوامع دینی آنها وارد شوند؛
ب) دوم ادیان آسیایی یا شرقیست. امروزه بسیاری از جوامع غربی و اسلامی، بستری برای تبلیغ بودیسم، هندوئیسم و دیگر ادیان شرقی شده است؛
ج) سوم ادیان جایگزین یا جدید و یا جنبشهای عصر جدید است.
بیشتر ادیان جدید یا جنبشهای نوپدید دینی، دیدگاه سوم را برگزیده و آنها به دنبال کشف حقیقت، از روشی «فرا عقلی» و «فرا دینی» هستند. گاهی از این جنبشها به عرفانهای کاذب، تعبیر میشود و شکی هم نیست که بسیاری از ادیان جدید بر نوعی «عرفان»، البته از نوع «روانشناختی» آن، تاکید دارند. عرفان روانشناختی، بر یافتن حقیقت، با تکیه بر«خود»، تاکید دارد و محور کار آن، «خدای درون» یا «یافتن و تأدیب کودک درون» است.
امروزه، عرفانهای کاذب به دو دسته کلی، تقسیم میشوند: عرفانهای سکولار و عرفانهای دینی. عرفان سکولار، سه عنصر اساسی دارد:
الف) در آن هیچگونه اعتقاد به خدا نیست؛
ب) از شریعت وحیانی و آسمانی پیروی نمیکند؛
ج) به قیامت و جهان دیگر معتقد نیست.
لذا هرگونه مکتب عرفانی که این سه ویژگی در آن باشد، عرفان سکولار است. و هر مکتب عرفانی که این ویژگیها را نداشته باشد، از عرفانهای دینی شمرده میشود. برای مثال، عرفانهای هندی، جزء عرفانهای سکولار به حساب میآیند؛ یکی از مسائل مهم در عرفانهای هندی، قدرتهای شگفتانگیز است که بسیاری از آنها ارزش حقیقی ندارد و در برخی موارد باید گفت: این، خاصیت نفس است که اگر آن را محدود کرده، و به گونهای خاص، تمرین دهیم، به چنین تواناییهایی دست می یابد. باید توجه داشت، قدرتهای معنوی و حرکات شگفتآور، به خودی خود، نه عرفان است و نه نشانهای از عرفان راستین. عرفان حقیقی، چیزی جز تقرب به خدا و معرفت او نیست.
فرقههای شبه عرفانی (جنبشهای نوپدید دینی) در جهان، به هفت دسته کلی تقسیم می شوند: 1. عرفانهای هندی؛ 2. عرفانهای امریکایی؛ 3. عرفان مسیحیت؛ 4. عرفان یهود؛ 5. عرفان چینی؛ 6. پدیده ای به نام فراعلم یا فراروانشناسی؛ و 7. سینمای ماورا.
از آنجایی که عرفانهای نوظهور نوعی از عرفان روانشناختی را به همراه دارند، یافتن حقیقت را با تکیه بر«خود»، پیگیری میکنند، در این کتاب، به مهمترین عنصری پرداخته میشود که همه آموزههای این معنویتها، بر اساس آن پایهریزی شده و آن، عنصر«انسان شناسی» در عرفانهای کاذب است؛ البته به انسان آرمانی و مطلوب (کامل) و در میان عرفانها نیز به بررسی عرفان اشو و پائولو کوئلیو پرداخته شدهاست. وجه انتخاب معنویت اشو و کوئلیو، از سویی، گسترش این دو معنویت در ایران و به ویژه در میان جوانان و استمرار فعالیتهای گسترده تبلیغی آنان است و از دگر سو، جذابیتهای کاذب و انحرافی آموزههای این دو معنویت، چون سکس و ابتذال و محبت و عشق که خطرناکترین تعالیم را در میان عرفانها دارند.
مراد از تعبیر«کامل» هم الزاماً همان واژه مصطلح در میان پیروان دین اسلام نیست که بار معنایی ارزشی و قداست خاصی دارد، بلکه آنچه مد نظر نگارنده بوده، همان مطلوبیت نهایی برای انسان است که پس از پیمودن مراحلی برای انسان، حاصل میشود به عبارت دیگر، مراد، همان درجه و رتبه نهاییست که انسان، پس از عملکردن بر اساس یک برنامه عملی، در طول مدت زندگی، آن را به دست میآورد. از رسیدن به چنین جایگاهی، در اندیشههای اسلامی، به«کامل» و «کمال یافته» تعبیر میشود که به جهت رسیدن به مقام قرب خالق هستی، نوعی قداست خاص نیز دارد.
از جمله سؤالاتی که درباره این موضوع، مطرح میشود، موارد زیر است:
1. با توجه به ادعاهای زیاد این دو روش عرفانی برای خوشبختی انسان، نگاه آنها به انسان چگونه است؟
2. بر فرض پایبند بودن انسان، به آموزههای این دو روش عرفانی، فرجام کار، به کجا خواهد انجامید؟
3. بر اساس آموزههای اشو و کوئلیو مطلوبیت و کمال نهایی انسان، در چیست؟
4. نگاه قرآن و سنت، به انسان مطلوب و کاملی که اشو و کوئلیو معرفی میکند، چیست؟
آنچه به نظر میرسد این است که تفکر حاکم بر این دو معنویت، همان اندیشه رایج در غرب؛ یعنی انسان مداری (اومانیسم) است که همه چیز را بر محور انسان و برای انسان میداند. دیدگاهی که انسان را تک بعدی و عاقبت و نهایت بشر را همین دنیا میدانند از این رو انسان باید تمام تلاش خودش را برای کسب لذائذ به کار گیرد و هر چه میپسندد انجام دهد. بر این اساس، هر شخصی که بتواند به بیشترین لذتها و خواستههای خودش پاسخ دهد، به کمال، نزدیک شده است، بدون شک از خواستههای غریزی و حیوانی انسان، سکس و ابتذال است که بر اساس این اندیشه، اوج گرفتن در سکس و ابتذال، نشانه رسیدن به مرحله کمال خواهد بود.
منابع اصیل اسلامی، چون انسان را دارای دو بعد روحانی و جسمانی و بعد روحانی را مجرد و اصل میدانند، غیر از دنیا به ماوراء دنیا نیز عقیده دارند؛ ماورائی که روح بتواند در آن، آرام گرفته، نتیجه عملکرد خود را در دنیا، و آنجا ببیند. حرکت انسان بر اساس فطرت خویش و برنامه عملی زندگی که خدا آن را همسان با فطرت بشری بیان دانسته است، کمال نهایی انسان را رقم زده، و او را به قرب الهی، نزدیک مینماید.
چاپ هفتم «سایبان خودساخته عرفان مدرن»، تألیف محمد اسماعیل عبداللهی در 256 صفحه با شمارگان 1000 نسخه و با قیمت 55000 تومان توسط انتشارات پژوهشکده باقر العلوم علیهالسلام راهی بازار نشر شده است.
بدون دیدگاه