گفتگو دکتر تاجیک در مورد قیام عاشور

 

امام حسین علیه السلام

من نه از روی خودخواهی و یا برای خوشگذرانی و نه برای فساد و ستمگری از شهر خود بیرون آمدم،بلکه هدف من از این سفر امر به معروف و نهی از منکر و خواسته ام از این حرکت اصلاح مفاسد است و احیای سنت و قانون جدم رسول خدا(ص) و راه و رسم پدرم علی بن ابیطالب (ع) است».(

پس نکته اول

هدف عدم بیعت با یزید لعنه الله علیه برای گردن کشی و طغیان و فساد در زمین نیست چرا که انبیا و اولیا برای مبارزه با طغیان و طاغوت قیام میکنند

به عبارتی امام حسین علیه السلام فرمودند من برای مبارزه با طغیان طاغوت قیام کردم

آنچنان که حق تعالی به حضرت موسی علیه السلام فرمود

اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى

به سوی فرعون برو که او طغیان کرده

هر کسی شایسته نیست تا حرف حق را بزند و راه حق را بپیماید و به حق دعوت کند

نکته دوم در دل نکته لوله

و اون اینکه من شایستگی قیام را دارم

نکته دوم در دل نکته لوله

و اون اینکه من شایستگی قیام را دارم

کسی که میتواند اعوجاج پیش آمده در دین را راست کند

منظور ازین که امام حسین خود را دارای صلاحیت قیام می‌دانست اینه که ایشان خود را خلیفه و امام به حق بعد از امام حسن میدانست

نکته چهارم

امر به معروف است

امام حسین علیه السلام فرمود حالا که فساد اوج گرفته و دین خدا خطر افتاده باید چه کرد؟ امر به معروف

و من می خواهم آن را به راه اصلیش برگردانم

یعنی امام حسین علیه السلام فرمود شما دین را به راه فساد و تباهی بردید

یعنی من مورد تاییدم و تو ای یزید مورد تأیید نیستی

اصلاح یعنی برگردادن اسلام به مسیر

برگرداندن آب به جوی

امام حسین علیه السلام دید که آنها مسیر اسلام را دارند تغییر میدهند

الَّذِینَ کَانَتْ أَعْیُنُهُمْ فِی غِطَاءٍ عَنْ ذِکْرِی وَکَانُوا لَا یَسْتَطِیعُونَ سَمْعًا ﴿۱۰۱﴾[به] همان کسانى که چشمان [بصیرت]شان از یاد من در پرده بود و توانایى شنیدن [حق] نداشتند (۱۰۱) أَفَحَسِبَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنْ یَتَّخِذُوا عِبَادِی مِنْ دُونِی أَوْلِیَاءَ إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ نُزُلًا ﴿۱۰۲﴾آیا کسانى که کفر ورزیده‏ اند پنداشته‏ اند که [مى‏ توانند] به جاى من بندگانم را سرپرست بگیرند ما جهنم را آماده کرده‏ ایم تا جایگاه پذیرایى کافران باشد (۱۰۲) قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا ﴿۱۰۳﴾بگو آیا شما را از زیانکارترین مردم آگاه گردانم (۱۰۳) الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا ﴿۱۰۴﴾[آنان] کسانى‏ اند که کوشش‏شان در زندگى دنیا به هدر رفته و خود مى ‏پندارند که کار خوب انجام مى‏ دهند (۱۰۴) أُولَئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَزْنًا ﴿۱۰۵﴾[آرى] آنان کسانى‏ اند که آیات پروردگارشان و لقاى او را انکار کردند در نتیجه اعمالشان تباه گردید و روز قیامت براى آنها [قدر و] ارزشى نخواهیم نهاد (۱۰۵) ذَلِکَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا کَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آیَاتِی وَرُسُلِی هُزُوًا ﴿۱۰۶﴾این جهنم سزاى آنان است چرا که کافر شدند و آیات من و پیامبرانم را به ریشخند گرفتند (۱۰۶)

نکته بعد

قیام برای اصلاح است و نه فساد

فاسدان گمان میکردند آنها در حال اصلاح هستند

معناش این نیست که نمی‌دانستند کارشان اشتباهه بلکه معناش اینه که آنها کار فساد خود را به جای کار صالح به مردم معرفی میکردند

چرا من؟ چون من هستم که از اهل بیت پیامبر علیهم السلام هستم

پس صلاحیت داشتن به طور کلی در مورد امام حسین علیه السلام یعنی مورد تأیید حق تعالی بودن

پس دید باید قیام کند برای اصلاح

اسلام را به غیر اسلام تبدیل کردند

خود خواهی ، خوشگذرانی . فساد و ستمگری

چیزهایی بود که امام با آوردن نام آنها به همه فهماند یزید به دنبال این چیزهاست

اینجا دیگر امر به معروف فقط به تذکر در امور جزیی مثل دزدی نکردن ، غیبت نکردن و .‌‌.. محدود نمیشه

امر به عدم سازش با ظالم ، امر به معروف است

دایره مخالفت حق و باطل را به همه زمانها گستراند

و من حسین بن علی اهل حق و معروف هستم

به همین خاطر فرمود مثل من هرگز با مثل یزید بیعت نمی کند

امر به قیام بر علیه باطل ، امر به معروف است

اینجا امام دامنه امر به معروف را به گستره هستی گسترد

یعنی معروف حق است و منکر باطل یعنی نور با ظلمت در یک جا جمع نمیشوند

مثل من ، یعنی هر کی مانند حسین بن علی خدا شناس است ، مومن است ، شجاع است ، دین شناس است ، عالم به احکام ظاهر و باطن است

با مثل یزید که اهل باطل است اهل فساد است اهل طغیان در برابر حدود الهی است

بیعت نمی کند

او امر کرد هستی را به عدم سازش با ظلم

و اینها همه پایه های هستی شناسی دینی و سلوکی امام حسین علیه السلام هستند

و این فلسفه ابدی سلوک اهل دل و قیام در راه خدا در برابر طاغوت میشود

امام حسین علیه السلام فرمود

دین و سنت جدم رسول الله و پدرم علی بن ابی طالب

نفرمود حسین بن علی با یزید بن معاویه بیعت نمیکند

پس امام حسین علیه السلام اکنون که می خواهد هستی را به سوی نور ببرد باید با نثار خود بهای این هدایت را بپردازد

همه هستی را بر کشتی نجات خود سوار می کند و می فرماید اگر این هستی جز با شهادت من به مقصد الهی نمی رسد پس

یا سیوف خذینی

ای شمشیرها مرا دریابید و مرا تکه تکه کنید

یعنی ما هستیم که وارثان ازلی و ابدی دین الهی هستیم و بالاخره ما اهل بیت هستیم که حقیقت صوم و صلاتیم

امام علی علیه السلام فرمود

انا صلاه المومنین و صیامهم

من حقیقت نماز و روزه مومنان هستم

اینجا ایینگی اهل بیت برای حق تعالی ظهور میکند

هستی اکنون هم در حسین به سمت ابدیت در پیش است

یعنی ماییم که حقیقت صوم و صلات را میدانیم

یعنی ماییم که حق تعالی ما برگزید تا دین او را یاری کنیم

آری فلسفه قیام حسینی رساندن هستی برای ابد به مقصد است

و جز از راه ما هستی به مقصد نمیرسد

و نه تنها در سال ۶۱

یعنی دین از رهگذر ما اهل بیت به دیگران جاری می‌شودمی‌فرمایند اگر کسی می خواهد به حق تعالی برسد راهنما و رهبر و مسیر و مبدا و مقصد ما اهل بیت هستیم

آیا آنچه در واقعه عاشورا رخ داد مانند تسلیم و رضایت به قضای الهی ، از روی عصمت و معصوم بودن است یا امور دیگری در آن دخالت داشته؟

در باب این سوال

باید گفت آنچه در عاشورا و کربلا رخ داد هر چند بی ارتباط با عنصری به نام « عصمت » نیست اما نمی توان همه آنرا به عصمت مرتبط کرد و مثلا گفت امام حسین علیه السلام به دلیل معصوم بودن به قضای الهی رضایت داد

با توجه به آنچه پیشتر گفته شد از عظمت امام حسین علیه السلام و رسالت او برای رهاندن دین از ناراستی ها ، و توجه به کمال رساندن مسیر سعادت ، پس نمی توان گفت چون امام حسین علیه السلام معصوم بود به آنچه در کربلا بر خانواده اش از زن و کودک شیر خوار و طفل سه ساله و اسارت خواهر و … همه برای عصمت بوده

مانند آنچه حضرت ابوالفضل علیه السلام انجام داد و

یا آنچه بر حضرت زینب کبری سلام الله علیها گذشت

در کربلا افراد دیگری هم حضور داشتند که هر چند معصوم نبودند اما آنچنان عظمتی از خود به تصویر کشیدند که کمتر کسی را یارای درک آن است

یعنی امام برای افراد معمولی شاید ، نقش هادی و راهبر را داشته باشد که آنها را به صراط مستقیم دعوت می کند و این هر چند گامی بزرگ برای رسیدن به سعادت است اما در نزد خواص از اولیای الهی این امر از عدم درک صحیح نسبت به جایگاه امام است

باید میان دیدن مقام امام و علم به مقام امام نیز تفاوت قایل شد

اما چگونه می توان به این مقام دست یافت ؟

یعنی آنها با این نگاه و نظر به امام حسین علیه السلام می نگریستند

پس او را اینه جمال و کمال حق می یافتند و بودن در کنار او و شهید شدن در رکاب او را سعادت ابدی می‌دیدند

آنچه کیمیای رسیدن است ، تبعیت است

اما امام دارای چه جایگاهی است و چگونه می توان به درک صحیحی از آن دست یافت تا چون علی اکبر علیه السلام مرگ در نزد ما نیز احلی من العسل شود و اگر ما را هزاران بار بکشند و زنده کنند باز در راه امام حسین علیه السلام خود را فدا خواهیم کرد؟

غرض اینکه آنها با این نظر بود که حاضر شدند در کنار امام حسین علیه السلام بمانند

اکنون باید گفت هر کس به این نظر و نگاه برسد می تواند مانند اصحاب سیدالشهداء در مصائب و مشکلات ثابت قدم ب…

نکته دوم

قیام و بذل خونی که بقایش به بقای حق است برای نجات بندگان است

کل شی هالک الا وجهه

نجات در یک کلمه یعنی به سعادت رسیده در دار اخرت

امام حسین برای سعادت مردم قیام کرد

پس مردم در تمام زمانها به راه و روش و منش حسینی ، نیازمندند

چون همه در جهان هستی ، بنده حق تعالی هستند

پس حسین علیه السلام بقایش به بقای حق تعالی است و خلق همواره به حق تعالی محتاجند

پس حسین علیه السلام می‌شود مظهر جاودانگی ، مظهر ابدیت ، و مظهر الله

پس اولین گام در حق بودن للحق بودن و لله بودن قیام است

پس بشریت برای نجات به حسین علیه السلام نیاز دارد

مقصود از بندگان همه مردم هستند

از مسلمان و کافر

مرد و زن

آنچه باقی است و باقی می ماند چیست؟

این اولین گام است

یسبح لله ما فی السموات و الارض

هر چه هست تسبیح گوی حق تعالی است

آنچه برای حق بود ، ماندگار است

ما عندکم ینفد و ما عندالله باق

آنچه در نزد شماست فانی است و آنچه در نزد حق تعالی است باقی است

پس جز وجه و صورت و حقیقت حق چیزی بقا ندارد و دایمی نیست

بندگان چه کسانی هستند؟

آیا مقصود از بندگان فقط مومنان و مسلمانان است؟

نجات یعنی چه؟

بندگان چه کسانی هستند؟

همه آنچه بشر امروز را سرگردان و حیران و بیچاره کرده

پس بشر تا ابد ، نیازمند به حسین است

بشر باید از چه چیزی نجات یابد؟

ضلالت و گمراهی

جهالت و نادانی

کوری و نابینایی نسبت به حقیقت

شک و تردید در مسیر حق

نیازمند خط سرخ شهادت

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *